چقدر چشم کشیدم خطوط پیرهنت را
رسیده بود و نچیدم انارهای تنت را
خدا چه معجزهای کرد در بلوغ تو و من-
فقط نشستم و دیدم بزرگتر شدنت را
چقدر دست مرا روی گونههات کشاندی
چقدر ساده گرفتم حرارتِ بدنت را
چه عاشقانه نوشتی و عاشقانه نوشتی-
– زمانِ نامه نوشتن – نفس نفس زدنت را
– به شرم – بوسه فرستادی و گرفتمش از دور
در امتدادِ نفسهات، غنچهی دهنت را
