ﺍﺯ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻠﻖ ﺯﻥ ﺑﻮﺩ، ﺷﺶ ﺭﻭﺯ ﻣﯽﮔﺬﺷﺖ.
ﻓﺮﺷﺘﻪﺍﯼ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ” :ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻭﻗﺖ ﺻﺮﻑ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﯿﺪ؟”
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ:
“ﺩﺳﺘﻮﺭ ﮐﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩﺍﯼ؟
ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻭﯾﺴﺖ ﻗﻄﻌﻪ ﻣﺘﺤﺮﮎ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ،
ﮐﻪ ﻫﻤﮕﯽ ﻗﺎﺑﻞ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻨﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻗﻬﻮﻩ ﺗﻠﺦ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﮑﺮ ﻭ ﻏﺬﺍﯼ ﺷﺐ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﺪ.
ﺩﺍﻣﻨﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺩﻭ ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺟﺎ ﺩﻫﺪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﺷﻮﺩ.
ﺑﻮﺳﻪﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩﻫﺎ ﺭﺍ، ﺍﺯ ﺯﺍﻧﻮﯼ ﺧﺮﺍﺷﯿﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﻗﻠﺐ ﺷﮑﺴﺘﻪ، ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﻨﺪ”.
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺳﻌﯽ ﮐﺮﺩ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ.
“ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﺳﺖ.ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺗﻤﺎﻣﺶ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ”.
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮔﻔﺖ: “ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ!! ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺗﺎ ﮐﺎﺭ ﺧﻠﻖ ﺍﯾﻦ ﻣﺨﻠﻮﻗﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺍﺳﺖ، ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﻢ.
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ، ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﻨﺪ، ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻗﺮﺹ ﻧﺎﻥ ﺳﯿﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﯾﮏ ﺑﭽﻪ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻝ ﺭﺍ ﻭﺍﺩﺍﺭ ﮐﻨﺪ ﺩﻭﺵ ﺑﮕﯿﺮﺩ”.
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻥ ﺩﺳﺖ ﺯﺩ.
“ﺍﻣﺎ ﺍﯼ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺮﻡ ﺁﻓﺮﯾﺪﯼ”.
“ﺑﻠﻪ ﻧﺮﻡ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﻫﻢ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩﺍﻡ.
ﺗﺼﻮﺭﺵ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﺑﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﭼﻪ ﺣﺪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺯﺣﻤﺖ ﺑﮑﺸﺪ”.
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
“ﻓﮑﺮ ﻫﻢ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﮑﻨﺪ؟”
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ:
“ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﻗﻮﻩ ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﻭ ﻣﺬﺍﮐﺮﻩ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﺩ”.
ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺯﻥ ﺩﺳﺖ ﺯﺩ.
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
“ﺍﺷﮏ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯿﺴﺖ؟”
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮔﻔﺖ:
“ﺍﺷﮏ ﻭﺳﯿﻠﻪﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ، ﺍﻧﺪﻭﻩ، ﺩﺭﺩ، ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ، ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ، ﺳﻮﮒ ﻭ ﻏﺮﻭﺭﺵ”.
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻣﺘﺎﺛﺮ ﺷﺪ:
“ﺷﻤﺎ ﻓﮑﺮ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﺪ، ﭼﻮﻥ ﺯﻥﻫﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺣﯿﺮﺕ ﺍﻧﮕﯿﺰﻧﺪ”.
ﺯﻥﻫﺎ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺤﯿﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.
ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﻣﯽﮐﺸﻨﺪ.
ﺳﺨﺘﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.
ﺑﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﻣﯽﮐﺸﻨﺪ،
ﻭﻟﯽ ﺷﺎﺩﯼ، ﻋﺸﻖ ﻭ ﻟﺬﺕ ﺑﻪ ﻓﻀﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﭘﺮﺍﮐﻨﻨﺪ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻨﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.
ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻣﯽﺟﻨﮕﻨﺪ.
ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽﺭﺍﻧﻨﺪ، ﻣﯽﭘﺮﻧﺪ، ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ،
ﻣﯽﺩﻭﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺸﺎﻧﺘﺎﻥ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﻬﻢ ﻫﺴﺘﯿﺪ.
ﻗﻠﺐ ﺯﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺮﺧﺶ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ ﺯﻥﻫﺎ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻭ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺷﮑﻠﯽ ﻣﻮﺟﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺑﻮﺳﯿﺪﻥ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻫﺮ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪﺍﯼ ﺭﺍ ﺍﻟﺘﯿﺎﻡ ﺑﺨﺸﺪ.
ﮐﺎﺭ ﺯﻥﻫﺎ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺍﺳﺖ،
ﺁﻧﻬﺎ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﻪ ﺍﺭﻣﻐﺎﻥ ﻣﯽﺁﻭﺭﻧﺪ.
ﺁﻧﻬﺎ ﺷﻔﻘﺖ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻧﻮ ﻣﯽﺑﺨﺸﻨﺪ ﺯﻥﻫﺎ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺨﺸﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮔﻔﺖ” :ﺍﯾﻦ ﻣﺨﻠﻮﻕ ﻋﻈﯿﻢ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﺩﺍﺭﺩ”!
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪ” :ﭼﻪ ﻋﯿﺒﯽ؟”
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮔﻔﺖ:
“ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ”. . .
Human Rights
ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺻﻞﻫﺎﯼ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ
ﻭ ﺟﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﺻﻞ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﯾﺎﻓﺘﻢ
ﻭ ﺍﺻﻞ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ
ﻋﺰﯾﺰ ﻣﻦ
ﺍﺻﻞ ﺳﯽ ﻭ ﯾﮑﻢ :
ﻫﺮﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺣﻖ ﺩﺍﺭﺩ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ .
به مناسبت روز دختر
يه سري مردا هستن…!!!
كفش برلوتي مي پوشن…
ساعت رولكس و گوشي 8800 دست ميگيرن!!!
اودكلن خاص ميزنن!!
مشروب فقط ويسكي…
قهوه رو بدون شير وشكر ميخورن!!!
مردايي كه سوار ماشين مشكي شون ساعت 1شب تنها تو خيابون رانندگي ميكنن در حالي كه يه آهنگ خاص مثلآ پينك فلويد رو با صداي بلند 100 بار گوش ميدن!!!
همونايي كه تنها كافه و رستوران ميرن…
اينابهترين آدما واسه درد دلن…
همونايي كه راجع به همه چيز اطلاعات دارن و نگفته ميفهمن!!!
اما اين مردا يه زماني مثل بقيه معمولي بودن
اسپورت ميپوشيدن،با صداي بلند ميخنديدن،فوتبال ميديدن،چشم چروني ميكردن…و خلاصه عين خيالشون نبود…
تا اين كه يه روز يه زن تو زندگيشون اومد
عاشق شدن…
زني كه زندگيشون رو عوض كرد،تنهاشون گذاشت و رفت، از اون روز اين مردا عجيب و خاص شدن…
اگه بخواي وارد زندگي اين مردا بشي،وقتي بهشون بگي دوست دارم،غصه رو تو چشاشون ميبيني…!!!
انتظار نداشته باش بهت بگن، منم دوست دارم!!!
مكالمه تلفني شون كوتاه و مختصره…واسه قرارشون عجله و هيجان ندارن!!!
اين مردا خيلي سخت اعتماد ميكنن!!!
اگه بهشون دروغ بگي سعي نميكنن ثابت كنن و…
بلكه يه لبخند كوچيك با چشماي خمار ميزنن و آروم پا ميشن و ميرن!!!!
وقتي رفتن ديگه هيچ وقت بر نميگردن!!!
حالا حالاها گذشت ندارن و فكر نكن دل رحم اند!!!
اين مردا يه بار بزرگترين درد دنيا رو تحمل كردن…يادت نره ديگه هر دردي براشون درد نيست!!!
اين مردا خيلي دير به دست ميان ولي وقتي اومدن براي هميشه ميمونن.
you sang to me
معرفی یک آهنگ از مارک آنتونی
(you sang to me)
از اون جایی که دیدم عده کثیری از جوونا این آهنگ رو به عنوان یه آهنگ عاشفانه گوش میدن،حس انسان دوستانم بهم حکم کرد که این آهنگ رو ترجمه کرده و اینجا بذارم،باشد که متنبه شوند
I just wanted you to comfort me— من گفتم به من سنگ نزن
When I called you late last night you see— اما تو گفتی می زنم،دوست دارم
I was fallin’ into love— من به طرفت پرت می کنم،اُاُ
Yes, I was crashin’ into love— من به طرفت پرت خواهم کرد
Oh of all the words you sang to me— اُه،تو به طرف من وُرد پرت کردی
About life, the truth and being free, yeah— تو به من پرت کردی
You sang to me, oh how you sang to meاُه،اُه تو به من سنگ پرتاب کردی بیبی،اُه بیبی
Girl, I live off how you make me feel—گِرل،اُه گِرل…
So I question all this being real—واقعا انداختی،بازم پرت کردی؟
‘Cause I’m not afraid to love—فکر کردی من می ترسم؟اُه بیبی؟
For the first time I’m not afraid of love—اُه،اُه،بیبی
Oh, this day seems made for you and me—کام آن بیبی،اُه کام تو می
And you showed me what life needs to be—به من پرتاب مکن
Yeah, you sang to me, oh you sang to me—بیبی،اُه تو به من سنگ انداختی
All the while you were in front of me I never realized– تمام مدتی که تو از جلو به من سنگ میزدی
I just can’t believe I didn’t see it in your eyes —-و سنگ ها توی چشمم می رفت و من نمی فهمیدم
I didn’t see it, I can’t believe it —ولی اونا می رفت،یه،اونا می رفت
Oh but I feel it —می رفت
When you sing to me —وقتی تو به من سنگ می زنی
How I long to hear you sing beneath the clear blue skies —اوو–اوووووووه
And I promise you this time I’ll see it in your eyes—- اِاِاِاِ
I didn’t see it, I can’t believe it –بیبی
Oh but I feel it —اووووه
When you sing to me—وقتی تو به من سنگ پرتاب می کنی،اُه بیبی
Just to think you live inside of me
I had no idea how this could be
Now I’m crazy for your love
Can’t believe I’m crazy for your love
The words you said you sang to me
And you showed me where I wanna be
you sang to me, oh you sang to me—اُه بیبی تو به من سنگ پرتای کردی
یه جاهایی روکه معنی نکردم اصلا مهم نبوده ،خیلی هاش فحش بود،دیدم خوب نبود که ترجمه بشه
می ترسم
با دستان خودم
تو را شعری کنم
که قرن ها
ورد زبان مردم شهر شوی
There is a 4 year old in every man
در وجـــود هــــر مــــرد،
پسربچه ی چهارساله ی ببین …
که از تو فقط مهربانی و توجه میخواهد،
در آغوشش گیر، نوازشش کن…
خیالش را راحت کن که هستی،
جایی نمیروی،
طوری رفتار کن که اطمینان حاصل کند !!!
مردهای دیگر برایت مهم نیستند،
وقتی با نگرانی مسیر نگاهت را دنبال میکند
برگرد و به لبخندی مهمانش کن و بگو، به زبان بیاور:
من فقط تو را میبینم !
در این میان مردی متولد خواهد شد ..
One life is not enough
ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﻣﯿﭙﻮﺷﻦ ﻭﻟﯽ ﺷﯿﮏ…
ﺳﻨﮕﯿﻨﻦ ﻭ ﺟﻠﻒ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭﻧﻤﯿﺎﺭﻥ…
ﻫﻤﻮﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺟﺎﻫﺎﯼ ﺷﻠﻮﻍ ﺩﺳﺘتو ﻣﺤﮑﻢ ﺗﺮ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ…
ﺍﯾﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ،ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﻬﺖ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻣﯿﮑﻨﻦ…
ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺶِ ﺩﻭﺳﺘﺎﺷﻮﻥ ﺑﺎ ﻏﺮﻭﺭ ﺍﺯﺕ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﻨﻦ…
ﻫﻤﻮﻧﺎ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺣﻮﺍﺳﺸﻮﻥ ﺑﻪ ﺟﯿﺒﺖ ﻫﺴﺖ ﻭ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺟﺎﻫﺎﯼ ﮔﺮﻭﻥ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺮﺍﺭ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻧﻤﯿﺪﻥ…
ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻟﻮﺱ ﻣﯿﺸﻦ…
ﺍﯾﻨﺎ ﻓﺮﺷﺘﻦ…!!!
ﺍﮔﻪ ﯾﮑﯿﺸﻮ ﺩﺍﺭﯼ،ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻋﻤﺮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﻥ
ﭼﻮﻥ ﯾﻪ ﻋﻤﺮ ﮐﻤﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﮐﺮﺩﻧﺸﻮﻥ
شهـــریــوریســت دیگر
“شهـــریــوریســت” دیگر..
شاید همیشه سکوت کند..امـــا..
حرف هایش را در نگـــــاهش می ریزد..
دلتنـــگی..قسمتی از قلبـــش است..!
و صبــــــــر… تکـــه ای از روحــش..!
“شهـــریــوریســت” دیگر..
در خودش می ریزد..
چیــــزی به کسی نمی گوید..
دوست دارد وقت اشک ریختن تنها باشد.
“شهـــریــوریســت” دیگر..خلاصـــــه ی همـــه ی دنیا ..
Gone from Sight
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت
سالها هست که از دیدهی من رفتی لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز
دفتر عمر مرا
دست ایام ورقها زده است
زیر بار غم عشق
قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست
تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان میبینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز
Sometimes I write something …
بعضی وقت ها چیزی می نویسی از دلت
برای یک نفر !
اما دلت می گیرد ،
چشمانت پر از اشک می شود ،
قلبت خالی می شود ،
… وقتی یادت می آید ،
همه آن را می خوانند و می پسندند ،
جز همان یک نفر …!
