تمام برگ برگ خاطرات را
از روی زمین جمع میکنم
وقتی رفتی
طوفان شد و
همه برگها فرو ریختند
دستخوش باد بودند چندی و
پس از مدتی بر زمین آرام گرفتند
از روی شان گذشتیم بی انکه بدانیم
و صدایشان توجهمان را جلب نکرد
هرچند همیشه با ما بودند
امروز بازهم چون گذشته تر و تازه دیدمشان
تک تک برگ ها را جمع میکنم
میخواهم بازهم کنارم باشند
بر درخت زندگی
