تعبير ترس تلخ
باز نامت پشت بغضم گير كرد
لحظه هايم را غمت دل گير كرد
باز چشمت خاطراتم را ربود
همچو هر شب مو به مو تقرير كرد
حالِ اينك ترس تلخ خواب بود
زندگي كابوس را تعبير كرد
گرمگاه بوسه ات را اشك شست
شاعرت را داغ دوران پير كرد
باز من ماندم ،( تفأل) ، ((غم مخور ))
آي حافظ پس چرا او دير كرد ؟
هورمزد یعقوبی نژاد

سلام آقا ميگم راحت باش ها ! شعري چيزي خواستي بگو با پيك بفرستم!