ناز کشیدن اول

دل من خسته شده، ناز کشیدن بلدی؟!
روی لبخند غمش ساز کشیدن بلدی؟!
مبری یاد مرا، خاطره ها را نکشی
طرح چشمان مرا باز کشیدن بلدی؟!
غزلی باز بخوان عاشقی از یادم رفت
از زبان دل من، راز کشیدن بلدی؟!
پر و بالی دگرم نیست، قفس جایم بود
تو هنوز هم پر پرواز کشیدن بلدی؟!

جواب:

تو بیا ناز بکن تا که ببینی بلدم
ساز دل کوک بکن هر چه بگویی بلدم
بنویسید به قبرم که ز یادم نرود
کاش باور نکنی این که جدایی بلدم
بکشم نقش دو چشمت تن گلبرگ وفا
چشم بستم که تو این خوب بدانی بلدم
غزلت راز نهان گفت که من فاش کنم
سر آن نغمه که خواندم و تو گفتی بلدم
به دو دستم زده ای قفل گدایی به رهت
بال پرواز شکستی! تله پاتی بلدم

Leave a Reply