هيچى جذاب تر از يه باباى جوون نيست كه از سر كار رفته دنبال دخترش مهدكودك و حالا تو قطار روبروش نشسته ميگه:
سر كار ما امروز خلوت بود و من ناهار و مجبور شدم تنها بخورم تو اتاق خودم. بعد كار هم رفتم عكس هامون رو كه داده بوديم چاپ گرفتم.
تو چى كار كردى امروز تو مهد؟ غذاتون خوشمزه بود؟
Being In Love …
There should be someone …
Love
کودکی، دخترکی ، موقع خواب
سخت پاپیچ پدر بود و از او می پرسید:
زندگی چیست؟
پدرش از سر بی صبری گفت:
زندگی یعنی :عشق
دخترک با سر پر شوری گفت:
عشق را معنی کن!
پدرش داد جواب:
بوسه ی گرم تو بر گونه ی من
دخترک خنده برآورد ز شوق
گونه های پدرش را بوسید
زان سپس گفت:
پدر … عشق اگر بوسه بود…
بوسه هایم همه تقدیم تو باد !
Father & Daughter
بابا که شدم ، به دُخترم
پول توجیبی نمیدم
تا یواش از پشت سرم بیاد
دستاشو حلقه کنه دور گردنم
موهاشم بخوره تو صورتم
… … … … در گوشم پچ پچ کنه
بگه بابایی بهم پول میدی ؟ داریم با بچه ها میریم بیرون
موهاشو بزنم کنار . ماچش کنم ، بگم برو از جیبم وردار بابایی
به خاطر دخترم هم که شده ، یه روزی بابا میشم…!



